بسم الله الرحمن الرحیم
آمار بازدید
  • 4,406
  • 10,714
  • 379,886
  • 3,139,606
  • 11,887,559

۱۰۰ – تکنیکی در درمان مردان پرتوقع

انواع مردان پرتوقع

گروه اول:

 این مردان بیشتر از اینکه به دنیال پیداکردن همسر برای خود باشند در پی کسی هستند که نقش مادر را برای آنان ایفا کند و مدام آنان را تر و خشک کند.«مواظب باش کیف پولت را فراموش نکنی»؛ «می‌دانی ماشین بنزین ندارد؟»؛ «اگر با این لباس نازک بیرون بروی حتما سرما می‌خوری».انگار هنوز بزرگ نشده… مدام باید برای کارهای مختلف پند و موعظه‌ شود… همیشه باید کارهاش رو به یادش بیارم… احساس می‌کنم اگر همراهش نباشم یک‌جایی متضرر میشه… توانایی مدیریت پولش رو نداره و خیلی مواقع به‌راحتی وسایلش رو گم می‌کنه… برای تصمیم‌گیری خیلی به من تکیه داره و این کار به‌تنهایی براش آزاردهنده است.

بسیاری از شما با این گروه از آقایان آشنایی دارید. این افراد همیشه نیاز دارند تا یک زن در نقش مادری حمایت‌کننده همراه‌شان باشد. برای آنها تفاوتی نمی‌کند این زن مادر باشد یا همسر. انتظاری که از او دارند تقریبا از یک نوع بوده و شبیه به حمایت‌های مادرانه است. بسیاری از آنها حتی در انتخاب خود برای همسری هم ملاک‌هایی خاص و ویژه را مد نظر قرار می‌دهند. آنها تمایل دارند تا همسر خود را از میان دخترانی بزرگ‌تر و با تحصیلات بیشتر و شاغل در حیطه‌ای قابل اطمینان انتخاب کنند تا بتواند نقش مادری را برایشان به خوبی ایفا کند‌.اگر بخواهیم مروری بر ویژگی‌های این‌گونه مردان داشته باشیم، می‌توانیم به خصیصه‌های گوناگونی در شخصیت این مردان برای طلب‌کردن این حمایت‌ها اشاره کنیم. مردانی با اعتماد به‌نفس رشدنایافته و ضعیف همواره به حمایت نیاز دارند.

اگرچه غرور مردانه آنها اجازه نمی‌دهد تا به‌صورت مستقیم این نیاز خود را اظهار و آشکارا طلب حمایت کنند، اما این آقایان معمولا به صور غیرمستقیم حمایت‌طلب هستند و همسر خود را با روش‌های غیرملموس برای ارائه کمک و پشتیبانی تشویق می‌کنند. بگذریم از اینکه معمولاً پس از این ارائه خدمات، دلخوری خود را اعلام می‌کنند و اعتراض خود را به همسرشان مبنی بر گرفتن استقلال و آزادی، ایجاد محدودیت، روحیة مستبدانه و تحکم‌آمیز ابراز می‌کنند.

گروه دوم :

به مردانی اختصاص دارد که نتوانسته‌اند بخش والد و بالغ خود را رشد دهند و به‌خوبی از عهده مسئولیت‌های زندگی برآیند.

چنین افرادی ذاتاً برای ادارة امور شخصی به کمک نیاز دارند؛ چراکه بدون کمک نمی‌توانند کارها را به ثمر برسانند و از مهارت‌های یک زندگی معمولی محرومند. آنان اغلب از کودک بی‌تدبیر و احساساتی و بی‌تأمل وجودشان استفاده می‌کنند و با شکست‌های پی‌در‌پی روبه‌رو می‌شوند، به همین دلیل عادت کرده‌اند تا برای مواجه نشدنِ بیشتر با نتایج نامطلوب همواره از شخصی کمک بگیرند و حمایتش را بطلبند. این شخص در دوران مجردی، مادر و در دوران تأهل، همسر آنهاست.

گروه سوم:

مردانی تشکیل می‌دهند که مادرانی قدرت‌طلب و سالار داشته و همواره در زندگی آموخته‌اند که برای کلیة امور با نظر و تصمیم‌های او هماهنگ بوده و طبق میل و ارادة مادرشان رفتار کنند. در نظر این مردان، خانم‌ها مدیریت اصلی خانه را برعهده دارند و تصمیم‌گیرنده نهایی آنها هستند. بنابر‌این در گسترة زیادی از زندگی‌شان اختیارات فراوانی را به همسرشان می‌سپارند.

در نتیجه هر کس با او روبه رو می شود، باید حسابی مراقب رفتارش باشد. چنین مردی زیادی حساس است و اگر شما جرأت خرده گیری از او را به خود راه دهید، به بی احساس بودن متهم می شوید. چنین مردی از حساسیت بیش از حد خود، به عنوان اهرمی برای گماردن شما به خوش خدمتی و لوس کردنش استفاده می کند و همیشه طوری رفتار می کند که خودتان هم به خودتان شک کنید که اینبار دیگر چه کاری انجام داده اید که دل او را شکسته اید. او شرایط را طوری شکل می دهد که همیشه تقصیرها و اشتباهات گردن شماست. کاری می کند که باور کنید هرگونه انتقاد یا خرده گیری از او کاری بسیار اشتباه است و به سزای اعمال خود خواهید رسید.

یک تجربه :

خانم جوانی می گفت: شوهرم از من ناراضی است و معتقد است که من بسیار بی ادب و سنگدل هستم. او هر جمله مرا به عنوان بی ادبی یا مسخره کردن و یا هرچیزی که بار منفی داشته باشد، تعبیر می کند. در حالیکه من در نظر خانواده خود و خانواده همسرم و نیز دوستانم فردی مودب هستم. حقیقتاً من پس از هفت سال زندگی مشترک نمی توانم دلیل رفتارهای شوهرم را درک کنم. “

او می گفت: ” وقتی برای نزدیکانم تعریف می کنم که او از فلان جمله من ناراحت شده است، همه به حرفهای من می خندند، در حالیکه درست همان حرفها موجب رنجش همسرش می شود.”

از او درخواست شد تا شوهر خود را نیز در جلسه بعدی به همراه خود بیاورد، زیرا باید حرفهای طرف مقابل را نیز شنید و بعد در جست و جوی راهکاری مناسب بود.

در جلسه بعدی و در حالیکه خانم و همسرش در اتاق بودند، متوسل به ترفندی خاص شدم تا خانم بطور طبیعی بخندد، در همین حین همسرش رو به او کرد و گفت: چرا موقع خندیدن به من نگاه می کنی و می خندی؟ مگر موضوع خنده من هستم ؟

زن جوان که از حرف شوهر خود جاخورده بود پاسخ داد: “منظورت چیست که به تو می خندم ؟ همسر وی نیز ادامه داد: تو همین الان به من نگاه کردی و خندیدی ! ”

خانم جوان که تصور می کرد تنها راه نجاتش از این ماجرا بروز صداقت است گفت: ” خندیدم چون حرف مشاور  خنده دار بود. ” مرد پاسخ داد: ” تو خیال می کنی بی ادبی تو نسبت به من خنده دار است؟ “

خانم گفت : ” من فقط به حرف مشاور خندیدم چون واقعاً خنده دار بود؟

اما مرد جوان دست بردار نبود و مدام اصرار داشت که به او بی ادبی شده است. در همین هنگام آنیا خانم آه بلندی کشید که باعث شد تا همسر وی بگوید: ” این آه تو نشان می دهد که تمایلی نداری تا از من عذرخواهی کنی .”  مرد جوان اینرا گفت و از اتاق کار من بیرون رفت.

خانم در جلسات بعدی مشاوره متوجه شد که وقت آن است که طلسم را بشکند و مهارتهایی را بیاموزد که بتواند در برخورد با رنجش های شوهرش ابراز کند. البته این کار خطرناکی بود زیرا دور و بر او پر از تخم مرغ بود و هرقدر هم که آهسته از کنار او رد می شدید، بالاخره صدای شکستن پوست تخم مرغ ها شنیده شده و گله و شکایت های همسر شروع می شد. اما خانم  تصمیم خود را گرفته بود تا گام به گام با راهکارهایی که به او می دهم پیش برود.

یک روز خانم جوان گزارش یکی از کارهایش را اینگونه به من داد:

آقای مشاور ، امروز صبح هنگام صرف صبحانه دقیقاً همانگونه که آموخته بودید عمل کردم . وقتی همسرم قهوه اش تمام شد با نگاهی اجمالی گلویش را صاف کرد. من می دانستم که طبق عادت همیشگی منظورش این است که یک فنجان قهوه می خواهد اما من اینکار را نکردم و او نیز وانمود کرد که اتفاق خاصی نیفتاده است. اما او چند لحظه بعد مجدداً گلویش را صاف کرد. من مطابق روش شما موضوع را به بحث دیگری کشاندم و پرسیدم : ” عزیزم آیا سرماخورده ای ؟ ” او با لحنی رنجیده گفت: ” نه قهوه داریم ؟ ”

در واقع او در موقعیتی نشسته بود که خیلی راحتتر از من به دستگاه قهوه ساز دسترسی داشت اما باز من که می دانستم منظورش یک فنجان قهوه است، موضوع را به انحراف کشاندم و گفتم: ” بله به نظرم داریم. همین هفته پیش بود که یک بسته قهوه خریدم . ” همسرم با لحنی کنایه آمیز گفت: ” منظورم قهوه ی آماده است ! ”

من سرم را تکان دادم و دوباره به دستگاه قهوه ساز نگاه کردم و گقتم: ” به نظر می رسد که کلی قهوه در قوری باشد اما من دیگر قهوه نمی خورم ، تو می توانی همه اش را بخوری . ” همسرم همچنان به دستگاه خیره شده بود و منتظر بود که به او پاسخ متفاوتی بدهم. من هم مطابق راهکار شما بلافاصله به او گفتم : ” عزیزم ! به من نگفته بودی که چشم هایت ایراد دارد و نمی توانی نقطه دور را بخوبی ببینی ، باید برایت وقت دکتر بگیرم. ”

در همین هنگام او کمی غرو لند کرد و گفت: ” چشمانم ایرادی ندارد، من یک فنجان قهوه می خواهم ” .

به او گفتم: ” خوب پس چرا مستقیماً نمی گویی که قهوه می خواهی؟ ”

او پاسخ داد: ” آیا باید همه چیز را از تو خواست؟ ” من هم پاسخ دادم: ” معذرت می خواهم عزیزم ، نمی توانم فکرت را بخوانم. بنابراین کمکم کن که بدانم تو چه می خواهی ، تو باید با کلمات خواسته ات را ادا کنی .”

وی بخوبی درس خود را فراگرفته بود او می دانست که آنقدر موقعیت های مشابه دیگر پیش خواهد آمد که بخوبی بتواند خط مشی جدیدی که آموخته است را بارها و بارها به اجرا بگذارد. در طی روزهای آینده مرد جوان منتظر بود که همسرش از او عذرخواهی کند اما او به سفارش من وانمود کرد که هیچ اتفاقی نیفتاده است و همه چیز کاملاً طبیعی و عادی است. در گذشته هر بار مرد جوان چنین رفتاری می کرد همسرش دور او می چرخید و سعی می کرد او را خوشحال کند اما اینبار دیگر از این خبرها نبود.

بالاخره راهبرد جدید خانم جوان در رفتار با همسرش جواب داد و مرد بعد از مدتی کوتاه لوس بازی را کنار گذاشت و آموخت که لازم است تا خواسته هایش را کاملاً شفاف مطرح کند و در مقابل پاسخ هایی شفاف دریافت کند. خانم می گفت شوهرم دیگر آن حساسیت ها را کنار گذاشته و سر هر حرف من ناراحت نمی شود. “

به عنوان یک متخصص حوزه روابط همسران همیشه می گویم :

” چه کسی گفته است نمی توان دیگران را تغییر داد؟ البته که می توان اما به شرطی که ابتدا خودمان تغییر کنیم، همانگونه که این خانم جوان با تغییر خود همسرش را نیز تغییر داد .“

موفق و موئد باشید.

 

3.7 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تولیت
8 سال قبل

سلام
بزرگترین راز خوشبختی را خداوند به همسران آموخته است,از زنان خواسته است که همسرشان را صرف نظر از خوبی و یا بدی و یا ایمان آنها, بعنوان خدایان زمینی تصور نمایند.
وبه مردان امر کرده است که به همسرشان صرف نظر از همه ویژگیهای زنانه به چشم هدیه ای از طرف خدا نگاه کنند, هدیه ای ارزشمند که مردان باید در خدمت به آنها تلاش کنند تا خدا را از خود بتوانند راضی کنند.
اگراین دیدگاه بین زنان و مردان جامعه حاکم شود ما شاهد ایجاد آرامش در جامعه خواهیم بود.
آ

یک زن
یک زن
7 سال قبل
پاسخ به  تولیت

من همین کارارو کردم که شوهرم الان فکر میکنه من نوکر خونش هستم و نه همسرش
اسلام فقط به فکر مرد هست و نه به فکر زن
از وقتی تفکرات اخوندی رو کنار گذاشتم زندگیم خیلی بهتر شده

زینب
زینب
7 سال قبل
پاسخ به  یک زن

ازنظر اسلام زن هیچ تکلیفی در قبال شوهرش نداره غیر از انجام وظیفه ی زناشویی.حتی میتونه واسه کاری که توخونه انجام میده از شوهرش تقاضای حق الزحمه کنه مثل ظرف شستن تمیز کردن خونه شیر دادن بچه.حالا هی بگویید اسلام توجهی به زن نداره.مشکل از زنان ایرانیه که مردارو پررو کردن نه ازاسلام.

کاربران ناشناس
کاربران ناشناس
7 سال قبل
پاسخ به  یک زن

منم دچار همین مشکل هستم و ترس از خدا دارم هنوز جرات نکردم!!!

مریم
مریم
6 سال قبل

من هم نامزدی دارم که خعلی لوس و پرتوقع هسش. مثلا انتظار داره من همیشه پول داشته باشم و همیشه دعوتش کنم و واسش غذاهای خوشمزه درست کنم. با توجه به اینکه من در شهر دیگری به واسطه کارم مستقل زندگی میکنم دائما رفت و آمد دارد. من خسته شدم. حقوقم کم میاد و اصلا به روی خودش نمیاره که به خرجی کمک کنه. یا مثلا انتظار داره پول هواپیماشو من بدم. وقتی میگم ندارم بهش برمیخوره. نمیدونم باید در مقابلش چه رفتاری داشته باشم؟ لطفا راهنماییم کتید

ساناز
ساناز
5 سال قبل
پاسخ به  مریم

بی خیالش شو تو رو خدااااااا

اتوبار پارسیان
6 سال قبل

بسیار عالی و آموزنده بود با تشکر

Scroll to Top