بسمه تعالی
چند رور قبل برای تهیه نان به یک نانوایی مراجعه کردم. متاسفانه نانوایی دو صف درست کرده بود که یکی مردان و دیگری صف زنان که صف مردان خیلی بیشتر و شلوغ بود در حالی که زنان براحتی نان خود را گرفته و می رفتند ولی مردان همچنان در صف انتظار بودند .زمانی که اعتراض کردم با قیافه حق به جانب مسئول نانوایی مواجه شدم که از حقوق زنان دفاع می کرد. در حالی این عمل کاملا مغایر حقوق الهی بوده و آن زنها نانهای آلوده به حق الناس را به خانه می بردند و خودشان نیز در اعماق وجدانشان می دانستند که حق با آنها نیست اما بدلیل قوانین و عادات غلط جاری در باورهای مردم ، که متاسفانه مسئولین ذیربط نیز چون معمولا انفعالی عمل می کنند دخالتی در آنها نمی کنند موجب شده قشر عظیمی تصور نمایند اینگونه اعمال چون در جامعه اسلامی انجام می شود لابد اشکال شرعی ندارد در صورتی که بدترین حرامها آنهایی هستند که تبدیل به گوشت و استخوان شوند چون در روح و ایمان فرد تاثیر نموده و او را قصی القلب نموده و لذا خدا را از یاد برده و هر گناهی را برای خود مجاز می پندارند. زمانی که با این صحنه مواجه شدم یاد داستان پادشاه و تخم مرغ افتادم .
طبق این داستان فردی به یک شهر وارد می شود و می بیند پادشاه ندارند و به او پیشنهاد پادشاهی می کنند. با تعجب ، فرصت می خواهد تا تصمیم بگیرد. طی بررسی می بیند هرگاه پادشاهان قبلی از عدالت خارج و موجب نارضایتی مردم می شدند مردم در میدان شهر حاضر شده و او را نفرین کرده و او بعد از ان فوت می کرد. او پس از مدتی تفکر این پیشنهاد را قبول می کند و پادشاه می شود .چند روز بعد دستور می دهد تمامی اهالی شهر هر کدام یک عدد تخم مرغ از خودشان در میدان شهر قرار دهند و سپس فردای آن روز مجددا دستور می دهد اهالی شهر مراجعه کرده و هر کس فقط تخم مرغ خودش را بردارد و ببرد.چون تعداد اهالی زیاد بود لذا تخم مرغها جابجا شده و اکثرا تخم مرغ دیگری را برداشته و به خانه می برند . از فردای آن روز پادشاه جدید بنای ناسازگاری و ظلم را در پیش می گیرد که مردم تا این وضع را دیدند تصمیم گرفتند به میدان شهر رفته و او را نفرین نمایند اما هرچه آن روز و روزهای بعد او را نفرین کردند هیچ نتیجه ای نگرفتند و او همچنان به زندگی و حکومت و ظلم خود ادامه می داد.زمانی که ماجرا را به پیر خردمندی گفتند او علت را دریافت و به اهالی گفت قبل از حضور پادشاه جدید مردم مقید به خوردن حلال بودند لذا مستجاب الدعوه بوده و دعاهایشان مورد عنایت خداوند قرار گرفته و اجابت می شد اما با خورانده شدن و خوردن تخم مرغهایی که از دیگران بود قلبهایشان مکدر و نفس های پاکشان آلوده می گردد و لذا دعاهایشان مستجاب نمی شود.
حال اگر به وضع کسب درامدها و خوراک ها در جامعه فعلی خودمان توجه کنیم چه بسا علت رواج بی ایمانی ها و کاهش اخلاقیات نزول انواع سیلها و زلزله و کاهش نزولات آسمانی را درک خواهیم کرد. مواردی چون رباهای علنی موسسات اعتباری و بانک ها و بعضا کم کاری مستخدمین مراکز مختلف اعم از ادارات و موسسات و کارخانحات و … جهت کسب رضایت مخاطبان و کسب روزی حلال .
سالهای ۷۷ تا ۷۹ در شرکتی نیمه دولتی شاغل و از مدیران میانی آن بودم.گاهی ظهرها کارت خروج زده و مجددا سرکار حاضر و کارم را ادامه می دادم. روزی یکی از پرسنل علت را سوال کرد که در پاسخ گفتم من روزانه ۸ ساعت از عمرم را به این شرکت فروخته ام و لذا در این ساعات بایستی کارهای شرکت را انجام دهم و چون گاهی ممکن است کار شخصی انجام داده باشم مثلا با خانواده تماس گرقته یا روزنامه خوانده یا سرکرم کفتکو با همکاران شده باشم و یا ….لذا هر هفته برخی روزها کار اضافی رایگان انجام می دهم که حقوقم حلال شود و این اقدام من باعث شد که برخی پرسنل دیگر واحد من بعدها همین اقدام را انجام دهند.زمامی که پرسنل به حقوق حلال خود حساس شوند دیگر بحثهای رشوه و حق الناسی دیگر جای خود دارد چنانکه بعدا یکی از پرسنل گفت در ماموریت خرید در تهران از طرف شرکت مخاطب پیشنهاد رشوه به او شد که وی رد کرده بود . تایید این مطلب آیه ۱۱ سوره مبارکه رعد است که می فرماید ” ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم ” که نزول نقمت ها و بلاها و یا و نعمت ها بر جوامع براساس لیاقت آنهاست و لیاقت را رعایت تقوای الهی و اخلاقیات تعیین می نماید.
موفق و موید در کسب رضایت خداوند متعال باشید
ممنون از سایت خوبتون که مطالبی در جهت افزایش آگاهی افراد قرار میدید.موفق باشید
سلام. داستان خوبی بود ممنون
باسلام خدمت شما
امروز من شما رو تو حرم اقا وقتی دیدم
از رفتار خیلی خوبتون شاد شدم
و کنجکاو شدم که شما کی هستین که انقد خوش رو هستید
اجرتون با اقا امام رضا .خسته نباشید . و بخاطر اون شکلاتی که امروز بهم دادین مچکرم خیلی خوشمزه بود