بسم الله الرحمن الرحیم
آمار بازدید
  • 3,539
  • 7,786
  • 164,828
  • 3,236,159
  • 12,025,853

۱۱۹ – باورهای من My beliefs

بنام خدا

مخاطب عزیز و ارجمند

مطالب و مقالاتی که تقدیم حضور شما عزیزان می شود ، در جهت اصلاح باورها و هدایت سروران عزیز در بهترین مسیر برای کسب سعادت و خوشبختی می باشد لذا چنانچه مطالب و تجربه هایی درهمان زمینه های مطرح داشته باشید طرح آنها موجب تثبیت باورهای دیگر دوستان و یقینا موجب خیر و سعادت برای جنابعالی خواهد یود . با تشکر حسن زاده

باورها سرنوشت ما را می سازند. همه چیز به باورهای ما مرتبط است .ما آنچه را می بینیم باور نمی کنیم بلکه آنچه را باور می کنیم می بینیم. باورها در ما نگرش ایجاد می کنند و نگرش موجب قضاوت و تصمیم گیری و انجام عمل و عمل موجب نتایجی می شوند که مجددا این نتایج باورهای ما را تقویت می کنند. اگر می خواهیم روی خودمان کار کنیم باید از اصلاح باورهایمان شروع کنیم .

همانطور که در مقالات قبل و در سخنرانی های استاد حورایی ذکر شده ، سه  منشاء برای باورها متصور شده است :۱- عقل، ۲- تجربه و ۳- فرمایشات خداوند و ائمه معصومین و پیامبران الهی و اولیاء الهی.اینک برخی باورهایی که شخصا به آنها معتقد هستم و بعضا طی مقالات قبلی باستحضار دوستان عزیز رسیده تقدیم می گردد .ان شاءالله مورد عنایت و توجه و استفاده قرار گیرد.

 

باور شماره ۱- داستان حضرت موسی علیه السلام

خداوند به حضرت موسی وحی فرمود که بنده ای پست تر از خودت را نزد من بیاور.حضرت موسی پس از بررسی بسیار و ارزیابی بندگان خداوند در انتها سگ متعفنی را انتخاب کرد که ببرد اما در میانه راه با خود اندیشید که این سگ هم به فطرت خود عمل کرده و گناهی ندارد و از بردنش منصرف شد و طناب را به گردن خود انداخت و به خداوند عرض کرد که از خودم بدتر پیدا نکردم که خداوند هم وحی فرمود ” اگر سگ را آورده بودی تو را از پیامبری خلع می کردم ” .

از زمانی که استاد اخلاق مرحوم حضرت آقای مولوی قندهاری رحمه الله علیه که در همین سایت ۹ سخنرانی از ایشان موجود است، این داستان را فرمودند همواره سعی کردم آن را به در مقاطع مختلف زندگی به خودم متذکر شوم مثلا هنگام رانندگی معمولا هنگامی که به خطوط عابر پیاده می رسم سعی می کنم توقف نمایم و به عابرین اجازه عبور دهم و به خودم خطاب می کنم که اینان از من بهترند لذا وظیفه ام است که توقف کنم تا اول ایشان عبور نمایند یا اگر فردی را منتظر خودرو می بینم سعی می کنم او را در مسیرم برسانم و حتی اگر گربه ای هم در حال عبور از خیابان ببینم  با همین نیت صبر می کنم اول او عبور نماید و به خودم خطاب می کنم این گربه را خداوند خلق نموده است و او را دوست دارد پس من هم چون خداوند را دوست دارم به طبع آن این گربه را باید دوست داشته باشم و  لذا وظیفه دارم صبر کنم تا با آرامش و سلامت از خیابان عبور نماید.چرا باید دیگر مخلوقات را بهتر از خودم بدانیم؟ زیرا به خطاهای خودم واقفیم اما به خطاها و توبه دیگران واقف نیستم. و با اشاره به مقاله یونسکو یعنی فرمول شادی -عمل- توقع  که قبلا ذکر شده از انجام این کار و نیت لذت بسیاری می برم.

 

باور شماره ۲- روایت عنوان بصری و خلع ید

عنوان بصري پيرمردي ۹۴ ساله بود كه شرفياب حضور حضرت صادق علیه السلام  گرديد و از حضرت طلب علم مينمايد كه حضرت مي فرمايند :

دانش فقط از راه تحصيل بدست نمي آيد بلكه علم نوري است كه خداوند متعال آنرا در قلب كسي كه هدايتش را بخواهد قرار ميدهد پس اگر خواهان علم هستي اولاً در خود جوياي حقيقت بندگي باش و ثانياً علم را بخاطر بكار بستن طلب كن و از خداوند بخواه به تو بفهماند و خداوند نيز خواهد فهماند . سپس عنوان بصري از حضرت سؤال كرد حقيقت بندگي چيست ؟ كه حضرت فرمودند سه چيز : اول آنكه بنده در آنچه كه خداوند به او عطا نموده براي خود مالكيتي نبيند زيرا بندگان را مالكيتي نيست و مال را مال خداوند ببيند و آن را در مواردي كه خداوند به آن دستور داده صرف نمايد . دوم اينكه بنده براي خود تدبير نكند و سوم آنكه تمام كوشش او در چيزي باشد كه خداوند تعالي به آن امر نموده و از آن نهي فرموده است . پس هرگاه بنده در آنچه كه خداوند تعالي به او داده براي خود مالكيتي قائل نباشد ، انفاق نمودن در راهي كه خداوند تعالي به آن امر نموده آسان خواهد شد و هنگامي كه بنده تدبير خويشتن را به مدبرش واگذارد ، مصيبتهاي دنيا بر او آسان ميگردد و هر گاه بنده به اوامر و نواهي خداوند متعال مشغول شود فرصت خودنمايي و مباهات نمودن به مردم را نمي يابد . پس هنگامي كه خداوند بنده خود را به اين سه چيز گرامي داشت ، دنيا و ابليس و مردمان در نظر او خوار و حقير ميگردند و دنيا را براي افزون طلبي و فخرفروشي طلب نميكند و آنچه را كه نزد مردم است براي كسب عزت و برتري جويي نميخواهد و روزگار خويش را باطل نمي گذارد پس اين اولين درجه تقواست و خداوند متعال ميفرمايد: آن سراي آخرت است كه آن را براي كساني كه قصد برتري طلبي و فساد در زمين را ندارند قرار ميدهيم و سرانجام كار به نفع متقين و پرهيزكاران است .

نقل از جلد ۱ بحارالانوار صفحه ۲۲۴

حدود ۱۵ سال است که حضرت رضا علیه السلام توفیق خدمت کفشداری حرم را به حقیر عنایت فرمودند.در همان سالهای اول روزی یکی از دوستان فرمود برو نزد حضرت رضا علیه السلام و خلع ید کن .گفتم خلع ید چیست؟ فرمود به زیارت که رفتی نزد حضرت  بایست و بگو آقا آنچه دارم به شما تقدیم می کنم خانه و ماشین و پول و فرزند و هرآنچه دارم و اینک آنها را به رسم امانت از شما می پذیرم.حال با این نیت مثلا ماشینت مال کیست؟ مسلما مال حضرت رضا علیه السلام و یا فرزندت مال کیست؟مسلما او غلام و یا کنیز حضرت است و تو فقط امانت دار حضرت هستی.این مطلب را باید تا اعماق جانت به خودت بقبولانی و چه بسا امتحان هم خواهی شد .چند روز قبل در یک روز دو بار از پشت دو ماشین سهوا به ماشین من برخورد کردند البته صدمه شدید نبود اما با خنده ای به آنجا رد شدم چون مالکیت و منیت را پاک کرده بودم البته در حفظ امانت باید کوشا باشیم و نه به خودرو و نه به دیگران صدمه ای نزنیم اما بنا به قانون ۱۰-۹۰ که قبلا باستحضار رسیده اگر حادثه ای خارج از کنترل ما هم اتفاق افتاد گریبان چاک ندهیم و همچون یک عاشق با دیگران تعامل داشته باشیم زیرا دیگران آفریده معشوق ما هستند لذا ادب و احترام و خدمت به ایشان وظیفه ماست. ضمنا مطالعه دقیق روایت عنوان بصری با توسل به حضرت صادق علیه السلام ان شاءالله کمک کننده خواهد بود.

 

باور شماره ۳- تقاضای ملاقات امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف

مدتی قبل آقای انصاریان در سخنرانی که از تلویزیون پخش می شد داستان جالبی فرمودند که شروع یک باور جدید برایم شد. ایشان فرمود فردی خدمت یکی از بزرگان رفت و گفت می خواهم امام زمان را ملاقات نمایم.آن بزرگوار به او فرمود تو عمل و وظایفت را خوب انجام بده تا امام زمان نزد تو بیایند .پرسید مگر امکان دارد؟ فرمود بله فلان انگشتر فروش همینطور است و امام زمان شخصا به ملاقات او میروند. او به محل مغازه انگشتر فروش رفت و نظاره گر رفتار او شد. دید پیره زنی مراجعه کرد و گفت این گردنبند از اجدام رسیده و چون به پول نیاز دارم آن را می خواهم بفروشم .به چند مغازه دیگر که مراجعه کرده ام  ۱۵ تومان قیمت داده اند تو چند میخری. انگشتر فروش پس از بررسی آن به پیره زن گفت این گردنبند از نظر من ۹۰ تومان می ارزد و من این ۹۰ تومان را به تو می دهم و تا شش ماه هم آن را امانت وار نگه می دارم و نمی فروشم. اگر پول داشتی ۹۰ تومان مرا بده و آن را تحویل بگیر و معامله انجام شد.این نمونه یک شیعه واقعی است و چرا ما نباشیم؟ لذا از همان روز تصمیم گرفتم من هم همینطور باشم یعنی رفتارم و معاملاتم امام پسند باشد.مگر در زیارت حضرت رضا علیه السلام نمی خوانیم ” تسمع کلامی و ترد سلامی یعنی کلام مرا میشنوی و سلام مرا جواب میدهی” اینها لق لق زبان نیست و عین باورهای واقعی شیعه است و حال اگر بسوی امام زمان برگردیم .اگر صحن حرم حضرت رضا علیه السلام خطابمان حضرت رضا علیه السلام باشد در مورد امام زمان تمام عالم صحن و حرم ایشان است . پس ایشان ما و اعمال ما را نظاره گر هستند چنانکه دوستی از اعضای جلسه آقای مولوی می فرمود در مکاشفه دفتری را دیدم که نام شیعیان امام زمان درونش ثبت بود ولی بسته به عملکرد شیعیان نامشان گاهی پر رنگ و یا کم رنگ می شد. من خودم الان به یک کار خدماتی که حرفه و هنر مرحوم پدر و پدربزرگم بوده مشغولم و نیتم را در درجه اول ارائه خدمت و بعد اخذ درآمد قرار داده ام و لذا اول کار را می گیرم و بعد قیمت را توافق می کنم چون  اصلا پولش برایم مهم نیست زیرا باور دارم که رزق من برخداوند فرض است و خداوند کریم خواهد داد که او کریم مطلق است و و لذا با کارم به بندگانش عشق می ورزم .بارها یا کم داده اند یا اصلا نداده اند و من تمامشان را حلال کرده و می کنم چون هدفم خدمت و کسب رضایت خداوند بوده که به آن رسیدم و هزاران بار خداوند را شاکرم و همواره به پول و مادیات بعنوان یک امانت نگاه می کنم که صد البته همینطور هم هست چرا که چون عمرمان به پایان رسید حتی کفن را بدون اجازه وارثان نمی توان از آن مال خرید.

 

باور شماره ۴- سعادت و خوشبختی جوامع کوچک و بزرگ دست خودشان است

سند تایید این باور دو آیه از قرآن مجید است :

۱-”  ان الله لا یغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم ” یعنی بدرستی که خداوند با تغییر نفوس جامعه ( وجود نیت های خیر اندیش یا بداندیش )، حال جوامع را (به بسوی رفاه و خوشبختی یا فقر و تنگدستی ) تغییر می دهد.

۲-سوره والفجر آیات ۷ به بعد ” الم ترکیف فعل ربک بعاد ….” که خداوند ابهت و شکوه اقوام عاد و ثمود و فرعون را مثال می زند که بر اثر طغیان و زیاده روی در فساد مورد غضب خداوند قرار می گیرند.هدف خداوند از این مثال زدن ها چیست ؟مسلما هدایت ماست. سال ۱۳۷۷ مثال عینی و تجربه واقعی این آیات و این باور را با تمام وجود لمس کردم. زمانی که شرکت کابل خودرو سبزوار در حال ورشکستگی بود و آن را بعلت بدهی سنگین به حدود ۶۰ میلیون در حال فروش بودند و حضور دوستم دکتر تولیت که باتفاق او به آنجا رفتم آخرین حرکت قبل از حراجش بود که با تصمیمات خداپسندانه ، به موازات اقدامات مدیریتی این شرکت نجات یافت و در سال ۷۸ سود خالص آن حدود ۹۰۰ میلیون شد بعلاوه با یک سرمایه از پرسنل مشتاق و با انگیزه های بالا.با تاسیس کمیته حمایت از محرومین جامعه ، شکستن تکبر مدیران ارشد ، یکسان سازی اقدامات رفاهی بین تمامی پرسنل ، تاسیس واحد مددکاری جهت شناسایی معضلات درونی خانواده پرسنل و خیررسانی به جامعه از کمکهای اهدایی پرسنل نظیر درمان رایگان محرومین و……این گونه اقدامات برای همه جوامع کارگری و شهری گره گشای مشکلات و نتیجه بخش است فقط باید مدیران به این باور برسند که متاسفانه خیلی کم اند.

پس با استناد به این باور ، نجات هر جامعه کوچک و بزرگ و حتی کشورها در رعایت تقوای الهی و انسانی و وجدانی و عدالت توسط آحاد آن جامعه و کشور است و بدبختی و فلاکت و فقر و بیکاری و بروز جنگها و زلزله و سیل و انواع بلیه های آسمانی برمی گردد به عدم رعایت موارد بالا و طغیان و زیاده روی آحاد آن جامعه در فساد و نجاتشان در اصلاح آنها است .

باور شماره ۵- علت العلل

سالها قبل روزی به تماشای فیلمی در سینما رفتم . داستان فیلم اینگونه تدوین شده بود که به نقش منفی فیلم هرچه تیر می زدند نمی مرد و باید به تصویر او در آینه شلیک می شد تا او از بین برود. مثال دیگر ، اگر طوفان شود و سیلی راه افتاده و درختی بشکند ، درخت معلول و سیل علت و طوفان علت العلل است. موفقیت در کنکور ، پولدار شدن ، خرید خودرو و منزل و بسیاری نعمتها و لذت ها همگی معلول و درس خواندن مجدانه و انجام معاملات اقتصادی موفق و … نمونه های علت ها می باشند و دعای پدر و مادر و دعای محرومانی که کمکشان نماییم و شادی بستگانی که به ایشان سرکشی و کمک نماییم و دعای قرآن مجید که به ظاهر  آن احترام و به دستورات آن  عمل کنیم و دعای معصومین که به بقاع متبرکشان احترام گذاشته و به فرمایشاتشان توجه نموده و گردن نهیم ، نمونه هایی از علت العلل ها هستند .علت العلل ها پاشنه آشیل و آن آینه ای هستند که باید به آن شلیک شود تا در نهایت به معلول مورد نظر که موفقیت و کامیابی رسیدن به هدف است ، دست یابیم .اما متاسفانه ما و اکثر مدیران شرکتها و کارخانجات و و مسئولین ادارات بیشتر به علت ها می پردازیم و از علت العلل ها غافلیم. فلان مسئول یا کاندید مجلس و کاندید ریاست جمهوری و غیره تمامی هم و غم و سخنانش در مورد علتهاست و هیچ تصوری از اهمیت و نقش علت العلل ها ندارند. چندین نفر از بستگان و دوستان را می شناسم که به افراد نیازمند وام های قرض الحسنه بدون سود می دهند و خداوند برکت بسیاری در مالشان قرار داده است.افرادی را می شناسم که در مسیر هدایت و راهنمایی انسانها گام برمی دارند و خداوند زندگی خودشان را مملو از شادی و خوشبختی نموده است.فردی از بستگان را می شناسم که بواسطه توجه و محبت و تکریم مادر پیرش و خرید خانه ای برای او که در اواخر عمر از آوارگی و خانه بدوشی و منزل این و آن رفتن نجات یابد خداوند انواع نعمتهایش را به او ارزانی داشته به عزت بسیار رسیده است.شاید این آیه قرآن مجید در اینجا مصداق داشته باشد که ” و من یعمل مثقال ذره خیر یره و من یعمل مثقال ذره شر یره “ هر کس مثال ذره ای خیر نماید یا مثقال ذره ای شر نماید پاداش و اجر عمل خود را خواهد دید. مسلما همگی ما اگر دقت نماییم از این گونه اعمال و از این گونه افراد نمونه های بسیاری پیدا خواهیم نمود و خدا کند ما هم از آنها باشیم.

 

باور شماره ۶-  دیدن و بزرگنمایی داشته ها

خداوند مرحوم آقای شریعتی کرمانی داماد مرحوم میرجهانی را رحمت کند که فرمایشات ایشان طی حدود ۲۰ سالی که بعلت همجواری محل کارم با محل کار ایشان و توفیق هم صحبتی، در شکل گیری بنیه های اعتقادی من بسیار موثر بود بعلاوه که معرفی کننده من به جلسات بیت الاحزان مرحوم آقای مولوی قندهاری نیز ایشان بودند.مرحوم حسن ابن حسن طباطبایی که تصویر قبر و فرمایشاتشان با مرحوم میرجهانی در همین سایت موجود است ، روزی مرحوم شریعتی ایشان را در حرم رضوی مشغول تناول غذایی بسیار خشک  مشاهده نمود اما با چنان بیانی خداوند را بر آن طعام مدح و شکر می کرد که موجب تعجب ایشان شده بود که گویا هفت رنگ پلو تناول می کنند. نقل این شکر تاثیر زیادی نیز در من داشت بطوری از آن به بعد همواره سعی کردم داشته های خودم را بسیار بزرگ ببینم .مثلا زمانی در خودرو خودم که یک پژو پارس مدل ۸۴ است سوار می شوم از صمیم قلب به خداوند خطاب می کنم که “خداوندا بهترین خودروی جهان را سوار هستم و تو را برای آن هزاران مرتبه شکر می کنم زیرا تو آن را نصیب من کردی.” نه اینکه تنبلی را پیشه کنم و از تلاش فرار کنم نه بلکه ضمن اینکه باید حداکثر تلاش را در جهت کسب بیشترین سود حلال بنماییم در نهایت آنچه کسب شد را بهترین گزینه برای خودمان تلقی کنیم زیرا می گوییم پسندیم آنچه را جانان پسندد. نقل قولی از خادم یکی از پادشاهان شنیدم که روزی آن پادشاه طعامی را به او داد و او در نهایت مسرت تناول نمود زمانی که خود پادشاه طعام را خورد از شدت تلخی آن را دور ریخت و از او سوال کرد چرا این طعام تلخ را خوردی که پاسخ داد ” سالها سر سفره تو طعام های لذیذ خوردم  پس رسم جوانمردی نیست که با خوردن این طعام روی در هم کشم و آن را نخورم . چه خوب است ما هم در استفاده از نعمتهای الهی اینگونه بیندیشیم .

 

باور شماره ۷- افزایش موفقیت و کسب سود و جلوگیری از ضرر دهی شرکتها، ادارات و سازمانها و دولتها

باور دارم که با پیاده سازی مبحث تلفیقی منحصر به فرد و جدید و نوآورانه از پنج اس یا نظام آراستگی ژاپنی و هفت اتلاف یا Seven waste   در هشت حیطه( جامع کلیۀ حیطه های ممکن )  که طراحی شده و در همین سایت مقاله آن موجود است و در کلیۀ کارخانجات تولیدی، شرکتها ، سازمانها و ادارات قابل پیاده سازی است و می توان به روند بهبود و جلوگیری از اتلافها و تسریع امور آنها  و صرفه جویی های کلان کمکنمود و با جلوگیری از ورشکستگی شرکتها و کارخانجات و فقر و بیکاری ، جامعه را بسوی رونق و سعادت هدایتگر باشد یا به بیانی دیگر در پیاده سازی اجرایی اقتصاد مقاومتی یاری گر کشور باشد.

 

باور شماره ۸-باور اینکه هنگام زیارت ائمه معصومین و پیامبران الهی ، ایشان ما و نیازهای ما را می بینند و در برآورده شدن آنها با استعانت از خداوند متعال ما را یاری می کنند

دلیل این باور اتفاقی بود که در سال ۹۳ برای خودم افتاد که در همین سایت در بخش وقایع شگفت قبلا آمده است که به شرح ذیل می باشد:

آن روز ، یک روز قبل از سالروز تولد حضرت رضا علیه السلام بود و من بصورت فوق العاده جهت کشیک به حرم حضرت رضا علیه السلام آمده  و در شیفت دوم کفشداری بودم.در ساعت تقریبی ۹:۳۰ صبح در کفشداری ۱۹ در رواق امام خمینی رحمه الله علیه ، زائر خانمی مراجعه و تقاضای نبات تبرک نمود که من به ایشان عرض کردم فردا روز ولادت حضرت رضا علیه السلام است  ، اگر فردا تشریف بیاورید انشاءالله توسط همکاران تقدیم خواهد شد که وی گفت متاسفانه پولمان کم است و فقط امروز می توانیم مشهد بمانیم. چون خودم مهمان پذیر کوچکی دارم  به ایشان گفتم  من جایی را سراغ دارم که با تخفیف با همان پول یک شب ، سه شب شما را اسکان خواهد داد و سپس بلافاصله همانجا با پذیرش مهمان پذیر تماس گرفتم و موضوع را گفتم که او گفت چون شب ولادت است تمامی واحدها پر است و اصلا امکان اسکان ایشان وجود ندارد مگر اینکه همینجا بوده باشند   . به هر حال من یک کاغذ در آورده و آدرس محل را برای ایشان نوشتم و گفتم شما به آنجا بروید ، شاید بتوانند کاری برایتان بکنند که ناگهان او پس از دیدن آدرس شگفت زده گفت همینجا اسکان داریم . البته بعد مدیر تماس گرفت و گفت ایشان آمدند و تقاضایشان انجام و همینجا سه روز دیگر اسکان ایشان تمدید شد.

خوب حال می خواهم عرض کنم :

۱- اگر آن روز بصورت فوق العاده به حرم فراخوانده نشده بودم ؛

۲- اگر آن بانو در آن روز به حرم مطهر نیامده بودند ،

۳- اگر آن بانو در آن ساعت خاص که شیفت من بود  نیامده بودند،

۴- اگر آن بانو  به کفشداری که محل خدمت من  بود نیامده و به کفشداری دیگری رفته بودند،

۵- اگر موضوع درخواست تبرکی به ذهن ایشان نیامده و مطرح نشده بود ،

۶-اگر قبلا در واحدی که متعلق به من بود نرفته و اسکان نداشت ،

و اگر….

شاید درخواست ایشان برای ماندن سه روزه در مشهد و مراجعه به حرم مطهر و دریافت تبرکی که درخواست قلبی ایشان بود برآورده نمی شد اما زمانی که نیت خالص ایشان مورد عنایت حضرت رضا علیه السلام  قرار گرفت ، پازلها طوری چیده شدند که خواسته آن بانو برآورده شود و حضرت بر من نیز نهایت منت را گذاشتند و توفیق دادند که دخیل در برآورده شدن خواسته برخاسته از عشق زائر حضرتش باشم .

پس جا دارد از صمیم قلب باور کنیم چشمان زیبای حضرت رضا علیه السلان نظاره گر رفتار و نیت های قلبی ماست .

توجه: یادمان باشد الطافی که از ناحیه معصومین علیهم السلام شامل حالمان  می شود را همیشه فقط  به کریم بودن و لطف ایشان ربط دهیم و نه  به لیاقت خودمان ، چرا که در این صورت ممکن است دچار عجب و خودبینی شده که انتهایش تکبر و دور شدن از الطاف خداوندی و منفور شدن نزد مردمان جامعه می باشد.

باور شماره ۹-

ماجرای مرحوم حاج سید محسن زیارت نیا دربان آستان قدس رضوی

با سلام ، مرحوم حاج محسن زیارت نیا  برادر داماد ما ، آقای دکتر سید مهدی زیارت نیا  و کشیک یکم دربانان حرم رضوی بود و مطالبی که عرض می شود نقل قول از آقای دکتر و فرزند مرحوم می باشد .وی گفت برادرم حاج محسن ، چندسال قبل به علت همین بیماری قند، به حالت کما رفتند که ما ناچار ایشان را به بیمارستان ۱۷ شهریور بردیم. او در بیمارستان جند مرتبه از روی تخت به زمین افتاد که ما علت را نمیدانستیم که ناچارا او را به تخت می بستیم.چند روز بعد که حال وی بهتر شد از او راجع به علت افتادن از تخت سوال کردیم مطلب جالبی بشرح ذیل گفت :

“زمانی که در حالت کما بودم ، در عالم رویا می دیدم که در مجلسی حضور دارم و من را در خصوص اعمالی که در طول زندگی انجام داده بودم محاکمه میکردند و مراحل آن نظیر یک پلکان بود که هرگاه یک مرحله را میگذراندم به مرحله بالاتر میرفتم.مثلا یکبار سوال شد چرا در فلان زمان و در فلان اغذیه فروشی زمانی که ساندویج خود را خوردی کاغذ آن را مچاله و به زمین انداختی و برای فرد دیگری زحمت ایجاد کردی ؟البته شخص زیبا چهری ای نیز مرا همراهی میکرد که در زمان طرح سوالات به من تفهیم می کرد که جواب محکمه پسند بدهم.مثلا در یک سوال دیگر از من پرسیدند چرا در فلان رستوران نوشیدنی خود را که باز شده بود نخوردی که آن همراه گفت بگو من آن را باز نکردم بلکه گارسون رستوران باز کرده بود و هرگاه از جواب من راضی نمیشدند مرا از مکان بلندی نظیر بام بیمارستان ۱۷ شهریور مشهد که در آنجا بستری بودم به پایین پرتاب می کردند که از شوک این عمل از تخت به زمین می افتادم.زمانی که بالاخره پس از پایان سوالات به بالای پلکان رسیدم آن همراهم رفت و من را به شخص دیگری سپرد اما او گفت هنوز مهلت داری و باید برگردی “

مرحوم حاج محسن چند ماه بعد در مورخه ۹۲/۹/۲۳ فوت نموده و در طبقه پایین صحن جمهوری حرم مطهر رضوی در جوار اربابش حضرت رضا علیه السلام دفن گردیدند .خداوند ایشان و جمیع اموات مومنین و مومنات و ما را مورد رحمتش قرار دهد.انشاءالله.

درس اخلاقی :

حقیر از روزی که این مطالب را از دکتر شنیدم اولا تصمیم گرفتم مصداق فرمایش ذکات العلم نشره این مطلب را در سایت جهت استفاده برادران و خواهران ایمانی ارائه نمایم و ثانیا خودم نیز از آن روز حتی پوست شکلات را در خیابان و پیاده رو میترسم بیندازم و سعی می کنم آن را در ظروف زباله منزل یا خیابان بیاندازم چون یقین دارم در خصوص  زحمتی که برای رفتگر جمع آوری کننده آن ایجاد می کنم ،در مجلسی نظیر مجلس مرحوم حاج محسن بازخواست خواهم شد. مصداق فرمایش قرآن مجید : و من یعمل مثقال ذره خیر یره و من یعمل مثقال ذره شر یره. 

ضمنا چنانکه مستحضر هستید جهت اموات در شب اول فوت نماز لیله الدفن قرائت می شود که این نماز به دو صورت وارد شده است . حمد و دو توحید در رکعت اول و حمد و ده سوره قدر در رکعت دوم و در نوع دیگر نماز که یکی از استادان اخلاقی نیز تاکید بیشتری بر آن داشتند ، حمد و دو توحید در رکعت اول و حمد و ده مرتبه سوره مبارکه تکاثر در رکعت دوم می باشد که توصیه می کنم حتما این سوره و ترجمه آن را  مطالعه بفرمایید .در این سوره مبارکه خداوند متعال می فرماید : الهاکم التکاثر حتی زرتم المقابر …….ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم .هلاک کرد شما را کثرت طلبیتان تا آنگاه که ملاقات کردید قبرها را ( کنایه از مردن است آنگاه که قبر خود و دیگر قبور را زیارت می کنیم )…..سپس به تحقیق (تاکید شدید ) در این روز شما سوال خواهید شد در خصوص نعمت هایی که به شما داده شده بودید.

با عنایت به ماجرای مرحوم حاج محسن و سوره مبارکه تکاثر ، زمانی که توسط خداوند در خصوص نعمتهایی که از راه حلال کسب کرده ایم این اندازه حساب کشیده شود (مصداق فرمایش مبارک حضرت علی علیه السلام روحی و روح العالمین له الفدا که در مورد دنیا فرموده اند ، فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب یعنی در حلال دنیا حساب و در حرام آن عقوبت است ،وای به حال آن کسانی که از راه حرام کسب روزی نمایند یا پست و منصب و قدرتی داشته باشند که رتق و فتق امور مسلمین را انجام دهند و در این کار غفلت نمایند.برادران و خواهران گرامی  خطاب حضرت علی علیه السلام با همه ماست. مرحوم حاج محسن هم حجت را بر ما تمام کرد که نگوییم نمی دانستیم .

در دین اسلام کلمه زیبایی بنام حق الناس داریم .ما بر اساس اصل معاد که از اصول پنجگانه دینمان می باشد نسبت به تک تک افعال و اعمالمان مسئولیم و باید در  نزد خداوند متعال جوابگو باشیم .اگر نسبت به خداوند باشد به ان حق الله و اگر نسبت به مردم باشد به آن حق الناس می گویند . اگر در خیابان ماشینمان طوری پارک کنیم که سد معبر شود و افراد معطل شوند نسبت به ساعاتی که ایشان معطل شوند مدیون ایشانیم .اگر خودروی ما دودزا باشد و باعث آلودگی هوا شود مدیون تمامی انسانها و حیواناتی می شویم که آن دودها را اشتنشاق نمایند.اگر به فردی توهینی بنماییم که باعث بروز مشکلاتی در تعامل او با دیگران بشود مدیونیم.و……مگر در قرآن مجید نخوانده ایم “و من یعمل مثقال ذره خیر یره و من یعمل مثقال ذره شر یره” هر کس به اندازه مثال ذره ای خیر بکند جرای خیر آن را خواهد دید و هر کس به اندازه مثقال ذره ای شر بکند جزای شر آن را خواهد دید.

پس ای برادر  یا خواهر گرامی همین الان از غفلت گذشته نزد خداوند متعال استغفار نما و سعی کن خسارت هایی را که به دیگران زده ای جبران نمایی .اگر زنده اند حضورا از ایشان عذر خواهی و به حد توان جبران کن و اگر مرده اند ردمظالم برایشان بده و دعا و ذکر و ادعیه برایشان تلاوت کن و به یقین خداوند را رحیم و بخشنده خواهی دید.

باور شماره ۱۰ –

باور معاد

افعال و کارها و فعالیتهای ما از باورهای ما شکل می گیرند. شنیدن یک سخنرانی یا خواندن یک مطلب میتواند سراغاز شکل گیری یک باور جدید در ما باشد .چنانکه دو مطلب ذیل موجب تقویت باور اعتقاد به معاد در من شد .

۱ – دوستی دارم بنام حاج آقای عباسی که سالهاست با ایشان دوستم و بسیار متقی و اکثر روزها روزه بود و لذا مکاشفات قوی داشت چنانکه مرحوم حضرت آقای مولوی قندهاری استاد اخلاق،  نیز ان را تایید و گاهی در پایان جلسات مذهبی از ایشان می خواستند  باطن جلسه را برای حضار جلسه بیان نمایند. چند سال قبل آقای عباسی در ملاقاتی که با ایشان داشتم مطلبی را  فرمود که یک باور جدید را در ذهن من شکل داد . ایشان فرمود در محله ما فردی روحانی زندگی میکرد که سابقه حضور در جبهه نیز داشت .بنده خدا فوت نمود و من بعد او را در مکاشفه دیدم در حالی که گروهی از شهیدان جبهه در حال محاکمه او بودند.علت را که سوال کردم گفتند

“فلان روز و فلان ساعت و فلان مکان این آقا در جبهه برای ما سخنرانی میکرد و از مزایا و امتیازات شهادت برای ما میگفت اما چرا در دلش به سخنانش اعتقاد نداشت و به این علت ما داریم او را محاکمه می کنیم “. من به ایشان اعتراض کردم که شما که به فیض شهادت رسیدید و در بهشت هستید دیگر به او چکار دارید اما ایشان قبول نکردند و گفتند او باید به سخنانش اعتقاد میداشت.

۲ – درکتاب ” تذکره الاولیا ” یا ” اسرارالتوحید ” نیز سالها قبل خواندم که دو نفر روحانی فوت نمودند.اولی با اعمال مستحبی بسیار اما دومی اندک اما دومی زودتر به بهشت فرستاده شد و زمانی که علت را جویا شدند گفته شد اولی گرچه اعمالش بیشتر است اما او در دنیا دو عبا داشت و دومی یک عبا و در اینجا یک عبا با دو عبا مساوی نیست و باید حسابش را بدهد که با آن عبای اضافی چه کرده است ؟ چنانکه حضرت علی علیه السلام نیز می فرمایند ” الدنیا فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب ” که در حلال دنیا حساب و در حرام آن عقاب و عذاب الهی است .

با توجه به دو مطلب فوق ، زمانی که نداشتن اعتقاد قلبی در زمان نصیحت دیگران و یا داشتن یک عبای اضافی اینقدر اهمیت داشته باشد وای بر ما اگر در این زمانه پست و مقام و منصبی داشته باشیم که امورات مردم از مجاری افعال ما انجام شود و  صاحب منصب و متمولین و کسانی که این مطلب را بشنوند و آن شب یراحتی و آرامش بخوابد بایستی در اعتقادشان به معاد و حساب و کتابهای روز قیامت شک کرد.

خداوند همه ما را در رعایت حق الناس اعم از پولی و منصبی یاری و کمک نماید. آمین یا رب العالمین

 

خداوندا ما را یاری فرما در  ادای شکر نعمتهای بی کرانت .انشاء الله

 

ادامه دارد

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محمد
محمد
7 سال قبل

سلام
برادر بزرگوار خداوند توفيق خدمت به زائران امام رئوف را به حضرتعالي هديه نموده و توفيق به ما كه مطالب و نكاتي از جنابعالي دريافت ميكنيم

سينا
7 سال قبل

خوب بود ممنون

Scroll to Top