بسمه تعالی
امروز ملاقاتی با یکی از دوستانم بنام امید داشتم که خادم بارگاه مطهر رضوی و رئیس یکی از شعب بانک مسکن در شهر مشهد مقدس است و مطالبی که به عرض می رسد مطالبی است که به آن دوست عزیزم عرض کردم:
مقدمه : در تهیۀ یک سالاد خوب معمولا از سیفی جات مختلف استفاده می شود هرچند که مثلا روز قبل برخی اقلام آن استفاده شده باشد اما هر سالادی طعم خود را خواهد داشت. در تهیۀ مقالات نیز چنین است و گاهی لازم است مطلب و یا روایتی که قبلا گفته شده باز هم تکرار شود لذا عفو بفرمایید.
۱-فرهنگ سازی کسب رزق حلال :در سالهای ۷۷ الی ۷۹ مدیر تدارکات یکی از شرکتهای اقماری ایران خودرو بودم .یکی از کارهای خوبی که انجام شد و اثر بسیار مثبتی داشت این بود که برخی روزها کارت خروج می زدم اما مجددا سر کار برمی گشتم و زمانی که پرسنل علت را سوال می کردند پاسخ می دادم چون من ساعات عمرم را در زمان حضور در شرکت فروخته ام و بعضا ممکن است روزنامه خوانده یا تلفن های شخصی زده باشم و ……و زمانها را هدر داده باشم لذا دو ساعت اضافه کار می کنم که جبران آن ساعات شود و حقوقم حلال شود.مدتی که گذشت دیدم برخی پرسنل خودم نیز به تقلید از من همین کار را انجام می دهند .خوب کارمندی که به حلال شدن ساعات کاری خودش اینچنین حساس شود مسلما اهل حرام نخواهد شد و همین مطلب برای یکی از پرسنلم اتفاق افتاد که به من گفت در ماموریتی برای خرید در تهران یکی از شرکتها به او پیشنهاد ۶۰ میلیون رشوه داد که او رد کرده بود و لذا فرهنگ سازی کسب رزق حلال توسط مدیران ارشد می تواند در افزایش کارایی و سلامت پرسنل بسیار موثر باشد.
۲-کار بر اساس عدالت : مطلب بعدی در خصوص عدالت در برخورد با پرسنل و کارمندان و ارباب رجوع است .پرسنل در ابتدای استخدام کاملا خودکار و ایده آل کار می کنند .بطور مثال اگر درخواست آوردن چایی بکنی حتی دستمال کلینکس نظافت پس از مصرف چایی را هم می آورد اما اگر عملکرد مدیران را ناعادلانه تشخیص دهد کم کم هلی یعنی دستوری می شود مثلا اگر بگویی چایی بیاور ، فقط چایی می آورد و حتی قند نمی آورد و زمانی که اعتراض کنی” می گوید درخواست نکرده بودی ” و اگر عملکرد مدیر مسئولش را علاوه بر ناعادلانه ، ظالمانه هم تشخیص دهد ، زوری می شود که حتی چایی های موجود را ممکن است دور بریزد و بگوید چایی نداریم که کاری برای شما انجام ندهد .
عابدی در زمان حضرت موسی علیه السلام زمانی که به او گفته شد بگو “الهی عاملنا به فضلک و لا تعاملنا به عدلک” یعنی خدایا با ما به فضل و کرمت رفتار کن نه به عدالتت به حضرت موسی (ع) اعتراض کرد که بگو خداوند به عدلش با من رفتار کند و من به فضل او نیازی ندارم.باری مدتی بعد عده ای راهزن خزانه پادشاه را سرقت کرده و گریختند که سربازان پادشاه آنان را در نزدیکی کوه محل عبادت عابد دستگیر کردند و عابد را نیز رئیس آنان پنداشتند و دستگیر کردند و پادشاه هر یک را بروشی تنبیه کرد از جمله در مورد عابد دستور داد چوبی را به ماتحتش کنند .بعد از جاری شدن حدود یکی از وزیران که عابد را می شناخت آمد و از او بسیار عذر خواهی کرد و او را آزاد کردند که آن عابد بلافاصله نزد حضرت موسی (ع) آمد و با تندی به او گفت که پروردگار تو بسیار ظالم است و عادل نیست .من با چه کسی چنین عمل انجام داده ام که او با من چنین کرد که موسی (ع) جواب داد اجازه بده بکوه طور که رفتم از خدا سوال خواهم کرد .زمانی که این سوال را مطرح کرد خداوند در پاسخ فرمود: این عابد در دعایش فضل مرا نخواست بلکه عدالتم را خواست لذا بر اساس عدالتم با او رفتار کردم. او زمانی که کودک بود چوبهای کوچکی را به ماتحت مورچه ها می کرد حال من اندازۀ مورچه و چوب را به عدالتم به مقیاس فعلی او بزرگ کردم که چوبی بزرگ شد .این داستان شاید این مفهوم را بیان کند که عالم بر اساس حکمت و عدالت و نه تساوی خداوند متعال مدیریت می شود لذا باید مراقب پندار و گفتار و کردار خود باشیم . بطور مثال اگر از یک بچۀ دبستانی هزار تومان سرقت کردیم ، و بعدا دو ملیون متضرر شدیم ، به خداوند شکایت نکنیم که من که هزار تومان گرفتم ؛ چرا که چه بسا آن هزار تومان پول توجیبی یک ماهۀ آن کودک بود لذا عدالت خداوند حکم می کند که حقوق یک ماهۀ ما یعنی دو میلیون تومان فنا شود. اگر چند نفر به بانک شما تقاضای وام داده باشند و شما بی عدالتی کنید گاهی گناه آن آنفدر عظیم است که قابل جبران هم نخواهد بود چرا که ممکن است یکی برای موارد جزیی پول را بخواهد اما یکی برای نجات جان عزیزش بخواهد که بی عدالتی شما موجب مرگ آن عزیز شود و شما در مرگ او مقصر خواهید بود .
برخورد خوب و مناسب یا نامناسب و بی ادبانه و ناعادلانۀ کارمندان مدیر با ارباب رجوع نیز مستقیما در دنیا و هم در قیامت گریبان مدیر مسئول را خواهد گرفت و نفهمیدم و متوجه نشدم و….جایگاهی نزد خداوند نخواهد داشت .اگر نمی توانی مسئولیت قبول نکن ولی اگر قبول کردی ضامن هستی.
۳-تشویق: در تشویق کردن ها هم هرگز انتخاب نکن چرا که ملاک تشویق نهایت سعی در انجام کارهای محوله است ولی انسانها بعضا توانایی شان متفاوت است و ملاک تو باید نهایت سعی باشد نه نتیجه.لذا در هنگام تشویق اگر همگی به اهداف مورد نظر تو رسیدند می توانی بصورت قرعه کشی تشویقشان بکنی تا بر تک تک آنان منت داشته باشی و بر انگیزۀ آنان خدشه ای وارد نشود.
” در جلد ۱۷ بحارالانوار ، خداوند به پیامبری در خواب چند دستور می دهد که پس از بیداری انجام دهد از جمله اولین چیزی را که دید بسویش برود و آن را بخورد و دومین چیز را پنهان کند و …پس از بیداری کوهی را مقابل خود می بیند که می اندیشد که کوه که قابل خوردن نیست اما چون دستور بود بسویش می رود که می بیند کوچک و کوچکتر شد تا به اندازۀ یک حبۀ قند شد که آن را می خورد .بعد ظرف طلایی را دید که باید آن را پنهان می کرد که چنین کرد اما هرچه خاک بر روی آن می ریخت باز آشکار می شد .شب در مناجات از خداوند علت را سوال کرد که در پاسخ گفته شد آن کوه خشم است که انسان باید در مقابل آن صبر کند که عظمت آن با صبر کوچک شده و در نهایت براحتی هضم و درک خواهد شد و آن ظرف طلا عمل خوب و صالح توست که جهت پرهیز از ریا وظیفه داری آن را پنهان کنی اما خداوند آن را آشکار خواهد کرد”. لذا ما وظیفه داریم ضمن پرهیز از منیت و عجب از اعمال صالح ، خود عامل گفتارمان باشیم ، باشد که انشاءالله خداوند خودش اعمال صالح بی ریا را آشکار کرده و موجب هدایت دیگران شود.
خداوند مدیران ما را توفیق خدمت بر منت و بی ریا و عدالت محور به ارباب رجوع و کارمندان و پرسنل خود عطا فرماید.انشاءالله
والسلام علی من التبع الهدی
تو خودت را بایداصلاح کنی تا جهان پیرامونت اصلاح شود.این جمله یادگار استادم آقای علوی میباشد.
الاعمال بالنیات این هم یادگار ارزشمنددیگری است